نویسنده و مولف: طوفان دانشمند
جمع کثرت:
جمعي است که بر بيشتر از 10 چيز دلالت ميکندو اوزانش به غير از چهار وزن جمع قلّت ميباشد.
جمع کثرت نيز به دو دسته منتهي الجموع و غير منتهي الجموع تقسيم ميشود.
الف) غير منتهي الجموع: داراي اوزان زير مي باشد؛
1 ـ فُعْل: جمع (اَفْعَل و فَعلاء) وصفي ميباشد. مانند: اَحْمَرْ =» حمراء =» حُمر، اَبيَض =» بَيضاء =» بيض
2 ـ فُعَل: جمع براي کلمات زير است:
الف) اسم بر وزن فُعلَه مانند: ثُلْمَه =» ثُلَم، حُجَّه =» حُجَج
ب) اسم بر وزن «فُعْلي» مؤنث «اَفْعَل» تفضيل: مانند: کُبري =» کُبَر
3 ـ فُعُل: جمع براي کلمات زير است:
الف) اسمِ چهار حرفيِ صحيح اللامي که حرف سوم آن مدّ زائد باشد در صورتي که حرف مد الف است مضاعف هم نباشد.
مانند: کتاب =» کُتُب
ب) فَعُول به معناي فاعل. مانند: صبور =» صُبُر، غفور =» غُفُر
4 ـ فَعِل: جمع براي اسم بر وزن «فِعْلَه» است مانند: قِطْعَه =» قِطَع
5 ـ فَعَلَه: جمع وصف مذكر عاقل است كه بر وزن فاعل ميباشد و لام الفعل آن حرف صحيح باشد.
مانند: بارّ =» بَرَرَه، کاسب =» کَسَبَه
6 ـ فُعَلَه: جمع وصف مذكر عاقل است كه بر وزن فاعل باشد و لام الفعل آن حرف علة باشد.
مانند: هادٍ =» هُداه
7 ـ فَعلي: جمع براي وصفي است که بر آفت (موت، درد، عيب، نقص) دلالت کند.
آنها شش وزناند كه عبارتاند از:
الف) «فعيل» مانند: قَتيل =» قتلي
ب)«فَعِل» مانند: زَمِن =» زَمني
ج) «فاعِل» مانند: هالِک =» هَلکي
د)«فَيعِل» مانند: مَيِّت =» مَوتي
هـ) «اَفعَل» مانند: اَحمَق =» حَمقي
و) «فَعلان» مانند: سَکران =» سَکري
فُعَّل: جمع است براي وصفي كه لام الفعل آن حرف صحيح و بر وزن «فاعِل» و «فاعِلَه» باشد
مانند: کافِر وکافِرَه =» کُفَّر
فُعّال: جمع براي وصفي است كه لام الفعل آن حرف صحيح، وبر وزن «فاعل» ميباشد.
مانند: زائز =» زُوّار
10 ـ فِعال: جمع براي کلمات زير است:
الف) «فَعل» و «فَعلَه» مشروط به اينکه فاء يا عين آنها «ياء» نباشد. مانند: صَوم =» صِيام
صَعب =» صِعاب، قَصعَه =» قِصاع
ب) اسم بروزن «فِعل» مانند: ضِلّ =» ضِلال، ذِئب =» ذِئاب
ج) اسم بر وزن «فُعل» در صورتي که عين الفعل آن «واو» ولام الفعل «ياء» نباشد. مانند: رُمح =» رِماح
د) «فَعيل» و «فََعيلَه» در صورتي که وصف صحيح اللام به معناي فاعل باشند. مانند: کريم و کريمه =» کِرام
هـ) اسم بر وزن «فَعَل» و «فَعَلَه» در صورتي که مضاعف و معتل اللام نباشد. مانند: جَبَل =» جِبال، ثَمَرَه =» ثِمار
و) وصف بر وزن «فَعلان» و در مؤنث آن «فَعلي» و «فَعلانَه» مانند: غَضبان و غَصبي =» غِصاب، نَدمان و نَدمانَه =» نِدام
ز) وصف بر وزن «فَعلان» و «فَعلانَه» مانند: خَمصان و خَمصانَه =» خِماص
11 ـ فُعُول: جمع براي اسمي است که بر يکي از اوزان زير باشد:
الف) فِعل: جِذع =» جُذُوع
ب) فَعِل: نَمِر =» نُمُور
ج) فُعل (مشروط براينکه عين الفعل آن واونبوده ومضاعف ومعتل اللام نباشد) مانند: جُند =» جُنُود
د) فَعل (مشروط به اينکه عين الفعل آن واو نباشد) عَين =» عُيُون
12 ـ فِعلان: جمع براي اسمي است که بر يکي از اوزان زير باشد:
الف) فُعال: مانند غُلام =» غِلمان
ب) فُعَل، مانند: صُرَد =» صِردان
ج) فُعل يا فَعَل در صورتي که عين الفعل آن واو باشد. مانند: حُوت =» حيتان، تاج =» تيجان
13 ـ فُعلان: جمع براي اسمهایی است که بر يکي از اوزان زير باشد:
الف) فَعل: رَکب =» رَکبان
ب)فَعَل (در صورتي که صحيح العين باشد): حَمَل =» حُملان
ج) فعيل: فَضيل =» فُضلان
14 ـ فُعَلاء: جمع براي وصفي است که بر يکي از اوزان زير باشد:
الف) فَعيل به معناي فاعِل يا مُفعِل يا مُفاعِل مشروط به اينکه براي مذکر عاقل بوده و مضاعف و معتل اللام نباشد.
کَريم و عَليم و خَليط =» کُرَماء و عُلَماء و خُلَطاء
ب) فاعِل در صورتي که براي مذکر عاقل بوده و برسجيّه (مدحي يا ذمّي) دلالت کند، مانند: صالِح =» صُلَحاء، جاهِل =» جُهَلاء
15 ـ اَفعِلاء: جمع براي وصفي است که بر وزن «فَعيل» به معناي فاعِل بوده و مضاعف يا معتل اللام باشد، مانند: شَديد =» اَشِدّاء، وليّ =» اَولياء
ب) منتهي الجموع:
هر جمعي که بعد از الف تکسير دو حرف يا سه حرف که وسطش ساکن است، داشته باشد منتهي المجموع ناميده مي شود.
1) فَواعِل: جمع براي موارد زير است:
الف) «فاعِلَه» مانند: فاطِمَه =» فَواطِم، کاذِبَه =» کَواذِب، واصِلَه =» اَواصِل
ب) اسم بر وزن «فاعِل» يا «فاعَل» مانند: کاهِل، خاتَم =» کَواهِل، خَواتِم
ج) وصف مؤنث بر وزن فاعِل، مانند: حائِض =» حَوائِض
د) وصف مذکر غير عاقل بر وزن «فاعِل» مانند: صاهِل =» صَواهِل
2) فَعائِل: جمع براي هر مؤنث چهار حرفي که حرف سوم آن مد زائد باشد. مانند: صَحيفَه =» صَحائِف، شِمال =» شَمائِل
3، 4 و5) فَعالي، فَعالِي، فُعالي
فَعالي و فَعالِي: جمع براي کلمات زير هستند:
الف) اسم بر وزن «فَعلي» مانند: فَتوي =» فَتاوي، فَتاوِي
ب) اسم بر وزن «فَعلاء» يا صفت مؤنثي که مذکر ندارد مانند: صحراء =» صَحاري، صَحارِي، عَذراء =» عَذاري، عَذارِي
ج) وصف بر وزن «فُعلي» در صورتي که مؤنث اَفعل نباشد. مانند: حُبلي =» حَبالي، حَبالِي
فَعالي و فُعالي: جمع براي اوصاف زير هستند:
وصف بر وزن «فَعلان و فَعلي»: عَطشان =» عَطشي،عَطاشي،عُطاشي
سَکران =» سَکاري، سُکاري
فَعالي: جمع است براي اسماء زير:
الف) اسم معتل اللام بر وزن «فَعيِلَه» مانند: هَدِيَّه =» هَدايا
ب) اسم معتل اللام بر وزن «فُِعالَه» به تثليث فاء، مانند: جَدايَه =» جَدايا، نُقايَه =» نَقايي
ج) اسم معتل اللام بر وزن «فاعِلَه» مانند: زاوِيَه =» زَوايا
فَعالِي: جمع است براي کلمات زير:
الف: اوزان «فعلاه» و «فَعلاه» و «فِعلَيه» و «فَعلُوَه»
مانند: مَوماه و سِعلاه =» مَوامٍ و سَعالٍ، هِبرَيه =» هَبارٍ، تَرقُوَه =» تَراقٍ
ب) ثلاثي اي که دو حرف زائد داشته باشد به صورتي که يکي در ميان کلمه و ديگري در آخر و حرف عله باشد،
مانند: حَبَنطِي =» حَباطٍ
ج) وشاذّ است مانند: أرض =» اَراضِي، أهل =» أهالي
6 ـ اَفاعِلَه، فَعالِلَه و مَفاعِلَه: جمع هستند براي کلمات زير:
الف) اسم عجمي: قَيصَر =» قَياصِرَه، زَندِيق =» زَنادِقَه
ب) اسم منسوب: اَشعَرِيّ، اَرمَنِيّ، مَشرِقِيّ =» اَشاعِرَه، اَرامِنَه، مَشارِقَه
7 ـ اَفاعِل: جمع کلمات زير است:
الف) «اَفعَل» تفضيل: اَفضَل =» اَفاضِل
ب) «اَفعَل»ي که از وصفيت خارج شده است. مانند: اَوَّل =» اَوائل
ج) اسم چهار حرفياي که اولش الف زائده باشد. مانند: اِصبَع =» اَصابِع، اُنُملَه =» اَنامِل
اگر حرف ما قبل آخر آن مدِّ زائد باشد بر وزن «اَفاعِيل» مي باشد. مانند: اُسلوب =» اَساليب
8 ـ فََعالِل: جمع کلمات زير است:
الف) رباعي مجرد: مانند: جَعفَر =» جَعافِر
ب) خماسي مجرد: در خماسي مجرد اگر حرف چهارم شبيه به زائد نباشد حرف پنجم حذف مي شود و اگر حرف چهارم در لفظ يا مخرج شبيه زائد باشد يکي از آن دو حذف ميشوند.
مانند: سَفَرجَل =» سَفارِج، فَرَزدَق =» فَرازِق، فرازد
ج) رباعي مزيد: اگر حرف زائدِ لين در مرتبه چهارم نباشد حذف مي شود. مانند: مُدحِرج =» دَحارِج
حرف لين در مرتبه چهارم قلب به «ياء» مي شود اگر که ياء نباشد. مانند: عُصفُور =» عَصافِير، فِردَوس =» فَرادِيس
د) خماسي مزيد: لام الفعل سوم و زوائد حذف مي شود. مانند: خَندَرِيس =» خَنادِر
9 ـ شبه فَعالِل: مراد اوزانيست که در عدد، حروف و حرکات و سکنات شبيه فَعالِل باشند؛ مانند: «مَفاعِل، مَفاعيل، تَفاعِل، اَفاعِل، فَواعِل، يَفاعِل، فَياعِل و…»
کلماتي از ثلاثي مزيد که شامل رباعي و خماسي مي باشند بر اين اوزان جمع بسته مي شوند به شرطي که با اوزان گذشته جمع بسته نشوند. مانند: جَوهَر =» جَواهِر، مَشرِق =» مَشارِق، مَسألَه =» مَسائِل، مَنبَر =» مَنابِر، مِفتاح =» مَفاتِيح.
اگر دو حرف زائد دارد، يکي حذف مي شود و اگر سه حرف زائد دارد، دو حرف آخر آن حذف مي شود. اين حذف و بقاء به ترتيب اولويت ها صورت مي گيرد. حروفي که براي بقاء اولويت دارند به ترتيب ذيل مي باشند.
1. ميم زائد در اول کلمه مانند: مُنطَلِق =» مَطالِق
2. «تاء» باب اِفتعِال و اِستِفعال و «نون» باب انِفعال به مانند: اِنطِلاق =» نَطاليِق، اِجتِماع =» تَجاميِع
3. الف و ياء زائده در اول کلمه مانند: اَلَندَد =» آلاد
و اگر دو حرف غير از موارد بالا زائد بود مخيَّر هستيم بين آن دو يکي را حذف کنيم.
تنبيه: اگر ماقبل حرف آخر مدّ زائد باشد جزء زوائد محسوب نمي شود واگر يا نباشد قلب به «ي» مي شود
مانند: مِصباح =» مَصابِيح و مانند مُختار و مُنقاد که معتل العين هستند و الف در آنها اصالت داشته و منقلبه نيست، الف به اصل خود باز مي گردد و جائز است که عوض از حروفي که حذف مي شود يك «ياء» ماقبل آخر آورده شود. مانند: مُختار =» مَخايِر و مَخايِير، مُنقاد =» مَقاوِد و مَقاويد
نویسنده: استاد طوفان دانشمند